گردش چهارم: زوال جهانی‌گرایی و ظهور تکنوکراسی

نظریه “نقاط عطف” اجتماعی، به ویژه مفهوم “گردش چهارم”، چارچوبی را برای درک گسست نظم جهانی قدیمی و ظهور نظم جدید ارائه می‌دهد. این نظم نوظهور با تکنوکراسی مشخص می‌شود و چهره‌هایی مانند رئیس‌جمهور ترامپ نقش مهمی در این انتقال ایفا می‌کنند. ترامپ، به نوعی، پتکی را به دست گرفته تا ساختارهای قدیمی را از بین ببرد و در عین حال اصول تکنوکراتیک را نیز در بر می‌گیرد، حتی در شرایطی که تکنوکرات‌های بانفوذ دیدگاه خود را از یک جامعه مدیریت شده علمی پیش می‌برند.

ظهور SovCorp

نظریه روشنگری تاریک کورتیس یاروین در میان نخبگان فناوری سیلیکون‌ولی محبوبیت یافته است. آنها سیستمی را متصور هستند که در آن یک شخصیت پادشاه‌مانند قدرت را در دست دارد و سیستم‌های سیاسی سنتی را با یک مدل حکومتی به سبک شرکتی به نام “SovCorp” جایگزین می‌کند. این SovCorp زمین و منابع را در سطح جهانی کنترل می‌کند و از درآمد پایه همگانی (UBI) برای حفظ نظم اجتماعی در حالی که جمعیت‌های غربی به تدریج کاهش می‌یابند، استفاده می‌کند. این نظم نوین جهانی به طور فزاینده‌ای توسط هوش مصنوعی هدایت می‌شود و در نهایت به هوش مصنوعی عمومی (AGI) و هوش فوق العاده مصنوعی (ASI) تبدیل می‌شود.

بررسی جنبش‌های تکنوکراتیک دهه 1930 شباهت‌هایی را با این تحولات معاصر نشان می‌دهد. تکنوکرات‌های اولیه آشکارا از رئیس‌جمهور فرانکلین روزولت حمایت می‌کردند تا قدرت‌های دیکتاتوری را به دست گیرد، کنگره را منحل کند و ملت را از طریق مدیریت تکنوکراتیک از بالا به پایین اداره کند.

تکنوکراسی صبورانه منتظر لحظه خود بوده است، به طور سیستماتیک زیرساخت‌ها را ساخته، حمایت‌ها را جمع‌آوری کرده و برای کسب موقعیت‌های نفوذ تلاش کرده است. اکنون، کودتایی در حال انجام است، این بار در مقیاس جهانی.

برژینسکی، راکفلر و عصر تکنوترونیک

آیا زبیگنیو برژینسکی و دیوید راکفلر، زمانی که کمیسیون سه‌جانبه را در سال 1973 تأسیس کردند، اهمیت گردش چهارم را پیش‌بینی می‌کردند؟ همکاری آنها با کتاب برژینسکی با عنوان “بین دو عصر: نقش آمریکا در عصر تکنوترونیک” (انتشارات وایکینگ، 1973) آغاز شد، که زوال دولت-ملت و ظهور فناوری را پیش‌بینی می‌کرد:

“دولت-ملت به عنوان یک واحد اساسی از زندگی سازمان‌یافته انسان، دیگر نیروی خلاق اصلی نیست: بانک‌های بین‌المللی و شرکت‌های چندملیتی بر اساس مفاهیمی عمل و برنامه‌ریزی می‌کنند که بسیار فراتر از مفاهیم سیاسی دولت-ملت هستند.” (ص. 246)

در اصل، آینده ما ربوده شده است.

الگوهای تاریخی و فصول اجتماعی

تاریخ نشان می‌دهد که تمدن‌ها و جوامع شکوفا می‌شوند، زوال می‌یابند و دوباره برمی‌خیزند و یک الگوی چرخه‌ای را تکرار می‌کنند. به گفته دموگراف نیل هاو، این الگو به طرز شگفت‌آوری در زمان‌بندی و مسیر قابل پیش‌بینی است.

هاو به این تغییرات اجتماعی به عنوان “فصل‌های” تغییر، به ویژه دوره‌های “گردش” اشاره می‌کند و به طور مشهوری استدلال کرده است که آمریکا اکنون وارد گردش چهارم خود شده است. این مفهوم، که عمیقاً در کتاب او با عنوان “گردش چهارم”، که با همکاری ویلیام استراوس نوشته شده است، بررسی شده است، یک چرخه تکراری تقریباً 80-100 ساله را نشان می‌دهد که با کهن الگوهای متمایز نسلی و حالات اجتماعی مشخص می‌شود. هر گردش نشان دهنده نوع متفاوتی از عصر است: یک اوج، یک بیداری، یک از هم گسیختگی و یک بحران.

درک کهن الگوهای نسلی

استراوس و هاو چهار کهن الگوی نسلی تکراری را شناسایی کردند که نقش مهمی در شکل‌دهی این گردش‌ها ایفا می‌کنند:

  • نسل پیامبر: این افراد که پس از یک بحران متولد شده‌اند، به عنوان کودکانی لوس در طول یک اوج بزرگ می‌شوند. آنها در طول یک بیداری به بزرگسالانی خودشیفته تبدیل می‌شوند و در طول بحران بعدی به عنوان رهبرانی اخلاقی ظاهر می‌شوند.
  • نسل عشایری: این افراد که در طول یک بیداری متولد شده‌اند، به عنوان کودکانی که به اندازه کافی محافظت نمی‌شوند در طول یک از هم گسیختگی بزرگ می‌شوند. آنها در طول یک بحران به بزرگسالانی عمل‌گرا تبدیل می‌شوند و در طول اوج بعدی به سالمندانی انعطاف‌پذیر تبدیل می‌شوند.
  • نسل قهرمان: این افراد که پس از یک از هم گسیختگی متولد شده‌اند، به عنوان کودکانی که به طور فزاینده‌ای محافظت می‌شوند در طول یک بحران بزرگ می‌شوند. آنها در طول اوج بعدی به بزرگسالانی پرانرژی و جامعه‌محور تبدیل می‌شوند و در طول بیداری بعدی به رهبرانی قدرتمند، اما اغلب غیرقابل انعطاف تبدیل می‌شوند.
  • نسل هنرمند: این افراد که در طول یک اوج متولد شده‌اند، به عنوان کودکانی که بیش از حد محافظت می‌شوند در طول یک بیداری بزرگ می‌شوند. آنها در طول یک از هم گسیختگی به بزرگسالانی حساس تبدیل می‌شوند و در طول بحران بعدی به سالمندانی متفکر تبدیل می‌شوند.

چهار گردش به تفصیل

هر گردش با یک حالت اجتماعی متمایز و مجموعه ای از چالش ها مشخص می شود:

  • گردش اول (اوج): این دوران پس از یک بحران فرا می رسد و با نهادهای قوی، انسجام اجتماعی و حس هدف جمعی مشخص می شود. مردم عموماً به سیستم اعتماد دارند و خوش بینی گسترده ای نسبت به آینده وجود دارد.
  • گردش دوم (بیداری): این دوران با یک شورش معنوی علیه نظم مستقر مشخص می شود. مردم شروع به زیر سوال بردن اقتدار می کنند و تاکید فزاینده ای بر بیان فردی و ارزش های شخصی وجود دارد.
  • گردش سوم (از هم گسیختگی): این دوران با فردگرایی، پراکندگی اجتماعی و تضعیف نهادها مشخص می شود. مردم اعتماد خود را به سیستم از دست می دهند و حس فزاینده ای از زوال فرهنگی وجود دارد.
  • گردش چهارم (بحران): این دوران، دوران آشفتگی و تحول است. نهادهای موجود به چالش کشیده می شوند و حس فوریت و تهدید وجودی وجود دارد. این گردش اغلب شامل جنگ، فروپاشی اقتصادی یا سایر بحران های بزرگی است که جامعه را تغییر می دهد.

تکنوکراسی به عنوان یک راه حل؟

ظهور تکنوکراسی را می توان به عنوان پاسخی به شکست های ادراک شده سیستم های سیاسی و اقتصادی سنتی در طول مراحل از هم گسیختگی و بحران تلقی کرد. طرفداران تکنوکراسی استدلال می کنند که تخصص علمی و فناوری می تواند راه حل های موثرتری برای مشکلات پیچیده اجتماعی نسبت به ایدئولوژی های سیاسی سنتی ارائه دهد.

با این حال، تکنوکراسی نگرانی‌هایی را نیز در مورد تمرکز قدرت در دست کارشناسان غیرمنتخب و پتانسیل از دست دادن آزادی فردی و پاسخگویی دموکراتیک ایجاد می‌کند. مدل SovCorp، با تکیه بر هوش مصنوعی و UBI، این نگرانی‌ها را بیشتر می‌کند.

نقش فناوری

فناوری نقش محوری در آشکار شدن گردش چهارم ایفا می کند، هم به عنوان محرک تغییر و هم به عنوان ابزاری بالقوه برای کنترل. پیشرفت‌های سریع در هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی و سایر زمینه‌ها فرصت‌ها و چالش‌های بی‌سابقه‌ای را برای بشریت ایجاد می‌کند.

از یک طرف، فناوری می‌تواند برای رسیدگی به مسائل فوری مانند تغییرات آب و هوایی، فقر و بیماری استفاده شود. از سوی دیگر، می توان از آن برای ایجاد اشکال جدیدی از نظارت، دستکاری و کنترل نیز استفاده کرد.

مسیر پیش رو

پیمایش گردش چهارم نیازمند درک انتقادی از الگوهای تاریخی و نیروهای اجتماعی در حال بازی است. همچنین نیازمند بررسی دقیق پیامدهای اخلاقی و اجتماعی فناوری‌های جدید است.

یافتن تعادل بین پیشرفت فناوری و ارزش های انسانی برای تضمین آینده ای که هم مرفه و هم عادلانه باشد، ضروری است. این امر مستلزم تعهد به اصول دموکراتیک، شفافیت و پاسخگویی است. همچنین نیازمند تمایل به مشارکت در گفتگوی باز و صادقانه در مورد چالش ها و فرصت هایی است که در پیش است.

گذار کنونی یک لحظه محوری در تاریخ بشر را ارائه می دهد. انتخاب هایی که امروز انجام می دهیم، شکل جهان را برای نسل های آینده تعیین می کند. ضروری است که با خرد، شجاعت و تعهد عمیق به خیر عمومی به این لحظه نزدیک شویم.