هشداری جدی در راهروهای برنامهریزی اقتصادی جهانی طنینانداز شده است، هشداری که با وضوح و فوریت متناسب با یک تغییر بالقوه لرزهآور ارائه میشود. Arthur Mensch، مدیرعامل شرکت بلندپرواز فرانسوی فعال در حوزه هوش مصنوعی، Mistral، آیندهای را ترسیم میکند که در آن سرنوشت ملی بهطور حیاتی به قابلیتهای داخلی AI بستگی دارد. پیام او صریح است: کشورهایی که در ایجاد زیرساخت AI خود ناکام بمانند، با چشمانداز تلخ خونریزی اقتصادی قابل توجهی روبرو خواهند شد، زیرا این فناوری تحولآفرین، چشمانداز مالی جهان را بازآرایی میکند. تأثیر پیشبینیشده حاشیهای نیست؛ Mensch پیشبینی میکند که AI در سالهای آینده بر تولید ناخالص داخلی (GDP) هر کشوری به میزان درصدهای دو رقمی تأثیر بگذارد. این صرفاً به معنای پذیرش نرمافزار جدید نیست؛ بلکه به معنای کنترل فناوری بنیادینی است که آماده بازتعریف بهرهوری، نوآوری و مزیت رقابتی در مقیاس جهانی است.
پیشبینی GDP دو رقمی: واکاوی لرزههای اقتصادی AI
این ادعا که هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) میتواند ارقام GDP ملی را تا دو رقم تغییر دهد، نیازمند بررسی دقیق است. این نشاندهنده یک تحول اقتصادی است که بسیار فراتر از دستاوردهای تدریجی معمولاً مرتبط با فناوریهای جدید است. چگونه چنین تأثیر عمیقی ممکن است محقق شود؟ مسیرها متعدد هستند و تقریباً در هر جنبهای از فعالیت اقتصادی تنیده شدهاند.
بهرهوری رها شده: در هسته خود، AI نوید جهشهای بیسابقهای در بهرهوری را میدهد. اتوماسیون، که توسط الگوریتمهای پیچیدهتر هدایت میشود، میتواند فرآیندهای تولید را سادهسازی کند، زنجیرههای تأمین را بهینه کند، لجستیک پیچیده را مدیریت کند و حجم عظیمی از تحلیل دادهها را که قبلاً نیازمند تلاش انسانی زیادی بود، انجام دهد. در صنایع خدماتی، AI میتواند پشتیبانی مشتری را تقویت کند، مشاوره مالی را شخصیسازی کند، کشف دارو در داروسازی را تسریع بخشد و دقت تشخیصی در مراقبتهای بهداشتی را بهبود بخشد. هنگامی که افزایش کارایی بهطور همزمان در چندین بخش موج میزند، تأثیر تجمعی بر تولید ملی میتواند واقعاً قابل توجه باشد و بهطور بالقوه رشد GDP را برای کشورهایی که بهطور مؤثر از این ابزارها استفاده میکنند، به قلمرو جدیدی سوق دهد.
نوآوری شعلهور شده: AI فقط یک موتور کارایی نیست؛ بلکه کاتالیزوری برای نوآوری است. مدلهای Machine learning میتوانند الگوها و بینشهای پنهان در مجموعه دادههای عظیم را شناسایی کنند که منجر به اکتشافات علمی جدید، طراحی محصولات بدیع و مدلهای کسبوکار کاملاً جدید میشود. Generative AI، که نمونه آن فناوریهایی مانند مدلهای زبان بزرگ است، پتانسیل خلاقانه را در زمینههایی از توسعه نرمافزار گرفته تا بازاریابی و سرگرمی آزاد میکند. کشورهایی که اکوسیستمهای تحقیق و توسعه AI پر جنب و جوشی را پرورش میدهند، میتوانند ارزش ایجاد شده توسط این نوآوریها را به دست آورند، مشاغل با ارزش بالا ایجاد کنند و رهبری را در بازارهای جهانی نوظهور تثبیت کنند. این چرخه نوآوری، که توسط AI تسریع شده است، میتواند شکاف اقتصادی بین پیشگامان و پیروان را بهطور قابل توجهی افزایش دهد.
تحول و اختلال در بازار: ادغام AI بهطور اجتنابناپذیری ساختارهای بازار موجود را مختل خواهد کرد. صنایعی که در انطباق کند هستند ممکن است مدلهای کسبوکار سنتی خود را منسوخ بیابند. برعکس، بازارهای جدیدی پیرامون خدمات، پلتفرمها و برنامههای کاربردی مبتنی بر AI ظهور خواهند کرد. پتانسیل آموزش بسیار شخصیسازیشده، خدمات نگهداری پیشبینیکننده برای تجهیزات صنعتی، یا برنامهریزی شهری مبتنی بر AI که جریان ترافیک و مصرف انرژی را بهینه میکند، در نظر بگیرید. کشورهایی که قادر به پرورش این صنایع نوپا و مدیریت گذار برای کارگران جابجا شده هستند، موقعیت بهتری برای هدایت نیروهای مخرب و کسب منافع اقتصادی حاصل از آن خواهند داشت. بنابراین، تأثیر دو رقمی، نه تنها نشاندهنده دستاوردهای بالقوه بلکه مقیاس بالقوه نابسامانی اقتصادی در صورت شکست انطباق است.
جریان جهانی ارزش: هشدار Mensch صراحتاً به فرار سرمایه اشاره دارد. در یک اقتصاد مبتنی بر AI، سرمایهگذاری بهطور طبیعی به سمت مناطقی جذب میشود که پیشرفتهترین زیرساخت AI، استخرهای استعداد و محیطهای نظارتی حمایتی را ارائه میدهند. سود حاصل از برنامههای کاربردی AI که در یک کشور توسعه یافته اما در سطح جهانی مستقر شدهاند، عمدتاً به کشور مبدأ تعلق خواهد گرفت. این نشاندهنده تمرکز بالقوه ثروت و قدرت اقتصادی در کشورهای پیشرو در AI است، که بهطور بالقوه به قیمت کشورهایی تمام میشود که به واردات فناوری و خدمات AI متکی هستند. نوسان دو رقمی در GDP میتواند به صورت رشد قابل توجه برای رهبران و رکود یا حتی کاهش برای عقبماندگان ظاهر شود و نابرابریهای اقتصادی جهانی را تشدید کند.
ضرورت AI مستقل: فراتر از پذیرش صرف
فراخوان Mensch برای ‘سیستمهای AI داخلی’ بسیار فراتر از تشویق صرف کسبوکارها به استفاده از ابزارهای AI آماده توسعهیافته در جای دیگر است. این به مفهوم حاکمیت AI (AI sovereignty) اشاره دارد - ظرفیت یک ملت برای توسعه، استقرار و حاکمیت بر فناوریهای هوش مصنوعی بهطور مستقل و در راستای منافع استراتژیک، اولویتهای اقتصادی و ارزشهای اجتماعی خود. چرا این تمایز اینقدر حیاتی است؟
کنترل بر زیرساختهای حیاتی: اتکای صرف به پلتفرمها و زیرساختهای AI خارجی، وابستگیهای عمیقی ایجاد میکند. بخشهای حیاتی مانند مالی، انرژی، دفاع و مراقبتهای بهداشتی میتوانند به سیستمهایی وابسته شوند که توسط نهادهای خارجی کنترل میشوند و بهطور بالقوه تحت تأثیر نفوذ دولتهای خارجی، اختلال در خدمات یا قیمتگذاری گزاف قرار گیرند. قابلیت AI مستقل تضمین میکند که یک ملت کنترل بر ستون فقرات فناورانه اقتصاد و امنیت آینده خود را حفظ میکند.
حاکمیت داده و حریم خصوصی: سیستمهای AI با دادهها تغذیه میشوند. کشورهایی که فاقد زیرساخت AI داخلی هستند ممکن است دریابند که دادههای شهروندان و شرکتهایشان به خارج از کشور سرازیر میشود و توسط الگوریتمهای خارجی تحت رژیمهای نظارتی متفاوت پردازش میشود. این امر نگرانیهای قابل توجهی را در مورد حریم خصوصی، امنیت دادهها و پتانسیل بهرهبرداری اقتصادی یا حتی نظارت ایجاد میکند. توسعه ظرفیت ملی AI به یک کشور اجازه میدهد تا چارچوبهای حاکمیت داده را پیادهسازی کند که از منافع و حقوق شهروندانش محافظت میکند.
همسویی الگوریتمی و سوگیری: الگوریتمهای AI خنثی نیستند؛ آنها دادههایی را که بر اساس آن آموزش دیدهاند و اهدافی را که توسط سازندگانشان تعیین شده است، منعکس میکنند. سیستمهای AI توسعهیافته در یک زمینه فرهنگی یا اقتصادی ممکن است سوگیریهایی را در خود جای دهند یا نتایجی را اولویتبندی کنند که با ارزشها یا نیازهای ملت دیگری همسو نیستند. به عنوان مثال، یک AI که صرفاً نتایج تجاری را اولویتبندی میکند ممکن است با اهداف ملی مرتبط با عدالت اجتماعی یا حفاظت از محیط زیست در تضاد باشد. AI مستقل امکان توسعه الگوریتمهایی را فراهم میکند که متناسب با زمینههای محلی، زبانها و اهداف اجتماعی هستند و خطر سوگیری وارداتی را کاهش میدهد.
کسب ارزش اقتصادی: همانطور که قبلاً بحث شد، ارزش اقتصادی قابل توجهی که توسط AI ایجاد میشود - از توسعه نرمافزار گرفته تا درآمدهای پلتفرم - احتمال بیشتری دارد که در داخل کشور کسب شود اگر فناوریهای اصلی بهصورت محلی توسعه یافته و مالکیت آن در اختیار باشد. اتکا به واردات به معنای خروج مداوم سرمایه برای پرداخت هزینههای مجوز، خدمات و تخصص است که مانع ایجاد ثروت داخلی میشود.
خودمختاری استراتژیک: در عصری که رقابت ژئوپلیتیکی رو به افزایش است، رهبری فناورانه ذاتاً با خودمختاری استراتژیک مرتبط است. وابستگی به AI خارجی برای عملکردهای حیاتی، آسیبپذیریهایی ایجاد میکند. قابلیت AI مستقل، توانایی یک ملت را برای اقدام مستقل در صحنه جهانی، تأمین امنیت مرزهای دیجیتال خود و پیگیری منافع ملی خود بدون محدودیتهای فناورانه خارجی بیمورد افزایش میدهد. خود Mistral AI، به عنوان یک نهاد اروپایی، تجسم این انگیزه برای حاکمیت فناورانه منطقهای در چشماندازی است که اغلب تحت سلطه غولهای آمریکایی و چینی قرار دارد.
پژواکهای برقیسازی: یک تشابه تاریخی
برای تأکید بر وخامت اوضاع، Mensch تشابه قانعکنندهای با پذیرش برق در حدود یک قرن پیش ترسیم میکند. این قیاس قدرتمند است زیرا AI را نه صرفاً به عنوان یک ارتقاء فناورانه دیگر، بلکه به عنوان یک ابزار زیربنایی آماده برای بازآرایی تار و پود جامعه و اقتصاد، بسیار شبیه به کاری که برق انجام داد، بازتعریف میکند.
طلوع عصر جدید: در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، برق از یک کنجکاوی علمی به یک محرک ضروری پیشرفت صنعتی و زندگی مدرن تبدیل شد. کارخانهها متحول شدند، از محدودیتهای نیروی آب یا بخار رها شدند و حول انعطافپذیری موتورهای الکتریکی سازماندهی مجدد یافتند. شهرها با روشنایی الکتریکی، حمل و نقل و ارتباطات دگرگون شدند. صنایع کاملاً جدیدی پدید آمدند که حول محور لوازم و زیرساختهای الکتریکی متمرکز بودند.
ضرورت زیرساخت: با این حال، مزایای گسترده برق، یک شبه یا بدون تلاش عمدی محقق نشد. این امر مستلزم سرمایهگذاری عظیم در ساخت نیروگاههای تولید برق (‘کارخانههای برق’ که Mensch به آن اشاره میکند)، شبکههای انتقال و شبکههای توزیع بود. ملتها و مناطقی که زودتر و بهطور استراتژیک در این زیرساخت سرمایهگذاری کردند، مزیت رقابتی قابل توجهی به دست آوردند. آنها صنایع خود را کارآمدتر تأمین کردند، سرمایهگذاری جذب کردند و نوآوری مبتنی بر منبع انرژی جدید را پرورش دادند.
هزینه تأخیر: برعکس، کسانی که در برقیسازی عقب ماندند، خود را در یک نقطه ضعف مشخص یافتند. صنایع آنها کمتر رقابتی باقی ماندند، شهرهایشان کمتر مدرن و اقتصادشان کمتر پویا بود. آنها برای این منبع حیاتی به همسایگان یا تأمینکنندگان خارجی وابسته شدند و همان وابستگیهایی را ایجاد کردند که Mensch در زمینه AI نسبت به آن هشدار میدهد. آنها مجبور بودند ‘آن را از همسایگان خود بخرند’، که بهطور بالقوه با هزینههای بالاتر، قابلیت اطمینان کمتر و موقعیت اقتصادی فرودست مواجه میشدند. شکاف توسعه گسترش یافت.
AI به عنوان برق جدید: تشابه با AI قابل توجه است. مانند برق، AI دارای ویژگیهای یک فناوری همهمنظوره (GPT) است - فناوریای با پتانسیل تأثیرگذاری تقریباً بر هر بخش و تغییر اساسی ساختارهای اقتصادی. ساخت ‘کارخانههای AI’ لازم - مراکز داده، زیرساختهای محاسباتی، خطوط لوله استعداد و اکوسیستمهای تحقیقاتی - نیازمند آیندهنگری مشابه و تعهد ملی قابل توجهی است. عدم انجام این کار، خطر تنزل یک ملت به وضعیت مصرفکننده صرف، به جای تولیدکننده و نوآور، در اقتصاد جهانی مبتنی بر AI را به همراه دارد، که بهطور دائم به تأمینکنندگان خارجی برای این ‘ابزار’ حیاتی فزاینده وابسته است. درس تاریخی روشن است: تغییرات بنیادین فناورانه نیازمند استراتژیهای ملی پیشگیرانه برای ایجاد ظرفیت داخلی است، مبادا ملتها خود را در سمت اشتباه یک شکاف اقتصادی عمیق بیابند.
خطرات عقب ماندن: فرار سرمایه و آسیبپذیری استراتژیک
پیامدهای عدم ایجاد قابلیتهای قوی داخلی AI بسیار فراتر از فرصتهای از دست رفته برای رشد است. هشدار Arthur Mensch به سناریویی اشاره دارد که در آن بیعملی منجر به زیانهای اقتصادی ملموس و فرسایش خطرناک استقلال ملی میشود. شبح وابستگی بزرگ به نظر میرسد و آبشاری از پیامدهای منفی را با خود به همراه دارد.
جاذبه مراکز AI: سرمایه، چه مالی و چه انسانی، ذاتاً سیال است و به دنبال محیطهایی است که بالاترین بازده و بیشترین فرصتها را ارائه میدهند. کشورهایی که به عنوان رهبران AI شناخته میشوند، با داشتن تحقیقات پیشرفته، قدرت محاسباتی فراوان، سیاستهای حمایتی و استخر عمیقی از استعداد، به عنوان آهنرباهای قدرتمندی عمل خواهند کرد. سرمایه خطرپذیر به استارتآپهای AI آنها سرازیر خواهد شد. شرکتهای چند ملیتی مراکز تحقیق و توسعه خود را در آنجا تأسیس خواهند کرد. متخصصان ماهر AI - دانشمندان داده، مهندسان machine learning، متخصصان اخلاق AI - به سمت این مراکز جذب خواهند شد و ‘فرار مغزها’ را از کشورهای عقبمانده آغاز یا تشدید خواهند کرد. این خروج نشاندهنده از دست دادن مستقیم پتانسیل نوآوری، فعالیت اقتصادی و درآمد مالیاتی برای کشورهایی است که عقب ماندهاند. سرمایه فقط به جای دیگری جریان نمییابد؛ بلکه فعالانه در دستان پیشتازان AI متمرکز میشود.
تبدیل شدن به یک مستعمره دیجیتال: وابستگی به پلتفرمها و خدمات AI خارجی، پویاییای ایجاد میکند که بهطور ناراحتکنندهای یادآور استعمار تاریخی است، البته در قالبی دیجیتال. کشورهایی که فاقد قابلیتهای AI مستقل هستند ممکن است خود را برای همه چیز، از زیرساخت رایانش ابری گرفته تا الگوریتمهایی که سیستمهای حیاتی آنها را تأمین میکنند، به تأمینکنندگان خارجی وابسته بیابند. این اتکا هزینهای دارد - هزینههای مجوز، هزینههای خدمات و توافقنامههای دسترسی به دادهها که ارزش اقتصادی را به بیرون میمکد. مهمتر از آن، این امر سیستمهای ملی را در معرض تصمیماتی قرار میدهد که در جای دیگری گرفته میشوند. افزایش قیمتها، تغییر در شرایط خدمات، محدودیتهای خدمات با انگیزه سیاسی یا حتی جاسوسی انجام شده از طریق درهای پشتی فناورانه به خطرات ملموسی تبدیل میشوند. ملت عملاً کنترل بر سرنوشت دیجیتال خود را از دست میدهد و به جای یک بازیگر مستقل، به یک بازار مصرفکننده تبدیل میشود.
فرسایش مزیت رقابتی: در یک اقتصاد جهانیشده، رقابتپذیری کلیدی است. همانطور که AI عمیقاً در تولید، لجستیک، مالی و خدمات در سراسر جهان ادغام میشود، شرکتهایی که در کشورهایی بدون پشتیبانی قوی داخلی AI فعالیت میکنند، برای همگام شدن با مشکل مواجه خواهند شد. آنها ممکن است به آخرین ابزارهای افزایش کارایی، بینشهای دادهای مورد نیاز برای نوآوری یا نیروی کار ماهر مورد نیاز برای پیادهسازی استراتژیهای AI دسترسی نداشته باشند. محصولات و خدمات آنها ممکن است نسبتاً گرانتر یا کمتر پیشرفته شوند که منجر به از دست دادن سهم بازار هم در داخل و هم در سطح بینالمللی میشود. این فرسایش تدریجی رقابتپذیری در چندین بخش میتواند به رشد اقتصادی کندتر، بیکاری بالاتر و کاهش استاندارد زندگی منجر شود.
ضعفهای استراتژیک و امنیتی: ادغام AI در مدیریت دفاع، اطلاعات و زیرساختهای حیاتی، ملاحظات امنیتی قابل توجهی را معرفی میکند. اتکا به سیستمهای AI توسعهیافته خارجی برای این برنامههای کاربردی حساس، آسیبپذیریهای غیرقابل قبولی ایجاد میکند. پتانسیل بدافزارهای جاسازی شده، استخراج دادهها یا دستکاری خارجی، تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی محسوب میشود. علاوه بر این، فقدان تخصص داخلی AI مانع از توانایی یک ملت برای توسعه اقدامات متقابل علیه تهدیدات مبتنی بر AI، مانند حملات سایبری پیچیده یا کمپینهای اطلاعات نادرست میشود. وابستگی فناورانه مستقیماً به ضعف استراتژیک در صحنه جهانی تبدیل میشود. توانایی نمایش قدرت، دفاع از منافع ملی و حتی حفظ ثبات داخلی میتواند با شکست در تسلط بر این فناوری حیاتی به خطر بیفتد.
ساخت بنیاد AI: فراتر از کدنویسی صرف
ایجاد ‘سیستمهای AI داخلی’ که توسط Mensch حمایت میشود، یک اقدام عظیم است که بسیار پیچیدهتر از تأمین مالی صرف چند پروژه نرمافزاری است. این امر مستلزم ساخت عمدی یک اکوسیستم ملی جامع است - زیرساخت بنیادینی که نوآوری و استقرار AI میتواند بر روی آن شکوفا شود. این شامل تلاشهای هماهنگ در چندین حوزه است:
۱. قدرت محاسباتی و زیرساخت داده: AI، بهویژه یادگیری عمیق، از نظر محاسباتی فشرده است و نیازمند قدرت پردازش عظیم (اغلب سختافزارهای تخصصی مانند GPUs و TPUs) و مجموعه دادههای وسیع برای آموزش است. کشورها به استراتژیهایی برای تضمین دسترسی به منابع محاسباتی پیشرفته نیاز دارند، چه از طریق مراکز ملی محاسبات با عملکرد بالا، چه از طریق مشوقهایی برای سرمایهگذاری بخش خصوصی در مراکز داده یا مشارکتهای استراتژیک.به همان اندازه مهم، توسعه زیرساخت داده قوی، امن و قابل دسترس، همراه با چارچوبهای حاکمیتی روشن است که اشتراکگذاری دادهها را برای تحقیق و توسعه تسهیل میکند و در عین حال از حریم خصوصی و امنیت محافظت میکند.
۲. پرورش استعداد: یک اکوسیستم AI تنها به اندازه افراد درون آن قوی است. این امر نیازمند یک رویکرد چندجانبه برای توسعه استعداد است. دانشگاهها به برنامههای قوی در علوم کامپیوتر، علم داده، ریاضیات و اخلاق AI نیاز دارند. طرحهای آموزش حرفهای باید نیروی کار گستردهتر را با مهارتهای لازم برای کار در کنار سیستمهای AI مجهز کنند. علاوه بر این، سیاستها باید با هدف جذب و حفظ استعدادهای برتر بینالمللی AI و در عین حال پرورش تخصص داخلی باشند. این شامل سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، ایجاد مسیرهای شغلی جذاب و پرورش فرهنگ نوآوری است.
۳. تقویت تحقیق و توسعه (R&D): پیشرفتها در AI نیازمند سرمایهگذاری پایدار در تحقیقات بنیادی و کاربردی است. دولتها نقش حیاتی از طریق تأمین مالی مستقیم برای دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی، کمکهای مالی برای پروژههای نوآورانه و مشوقهای مالیاتی برای تحقیق و توسعه شرکتی ایفا میکنند. ایجاد محیطهای همکاری که در آن دانشگاه، صنعت و دولت بتوانند با هم کار کنند، برای ترجمه تحقیقات به برنامههای کاربردی دنیای واقعی و موفقیت تجاری ضروری است.
۴. پرورش اکوسیستم استارتآپی پر جنب و جوش: بسیاری از نوآوریهای AI در استارتآپهای چابک رخ میدهد. یک محیط حمایتی برای این سرمایهگذاریها شامل دسترسی به بودجه اولیه و سرمایه خطرپذیر، برنامههای مربیگری، فرآیندهای نظارتی سادهشده (سندباکسها) و فرصتهایی برای همکاری با صنایع بزرگتر و سازمانهای دولتی است. پرورش یک صحنه استارتآپی پویا، توسعه و پذیرش راهحلهای جدید AI متناسب با نیازهای ملی را تسریع میبخشد.
۵. ایجاد چارچوبهای اخلاقی و نظارتی: با فراگیرتر شدن AI، دستورالعملهای اخلاقی روشن و چارچوبهای نظارتی قوی ضروری هستند. اینها باید به مسائلی مانند سوگیری، شفافیت، پاسخگویی، حریم خصوصی و ایمنی بپردازند. مقررات خوب طراحی شده، به جای خفه کردن نوآوری، میتوانند اعتماد عمومی را ایجاد کنند، برای توسعهدهندگان و کسبوکارها شفافیت فراهم کنند و اطمینان حاصل کنند که AI بهطور مسئولانه مستقر شده و با ارزشهای اجتماعی همسو است. توسعه این چارچوبها در داخل کشور تضمین میکند که آنها اولویتهای ملی را منعکس میکنند.
۶. مشارکتهای دولتی-خصوصی: ساخت یک بنیاد ملی AI اغلب نیازمند همکاری بین بخش دولتی و خصوصی است. دولتها میتوانند به عنوان کاتالیزور عمل کنند، بودجه اولیه را تأمین کنند، جهتگیری استراتژیک را تعیین کنند و شرایط توانمندساز را ایجاد کنند. بخش خصوصی تخصص تجاری، سرمایهگذاری و چابکی را برای توسعه و استقرار راهحلهای AI در مقیاس به ارمغان میآورد. مشارکتهای مؤثر از نقاط قوت هر دو بخش برای دستیابی به اهداف ملی AI استفاده میکنند.
صفحه شطرنج ژئوپلیتیک: AI به عنوان مرز جدید
رقابت برای برتری در هوش مصنوعی به سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از ویژگیهای تعیینکننده ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم است. فراخوان Arthur Mensch برای زیرساخت ملی AI عمیقاً در این زمینه طنینانداز میشود و نقش این فناوری را نه تنها در شکوفایی اقتصادی بلکه در توازن قدرت جهانی برجسته میکند. توسعه و کنترل AI در حال شکل دادن به روابط بینالملل، اتحادهای استراتژیک و تعریف خود حاکمیت ملی در عصر دیجیتال است.
ظهور تکنو-ناسیونالیسم: ما شاهد افزایش ‘تکنو-ناسیونالیسم’ هستیم، جایی که کشورها بهطور فزایندهای رهبری فناورانه، بهویژه در حوزههای بنیادین مانند AI و نیمههادیها را برای امنیت ملی و نفوذ جهانی حیاتی میدانند. قدرتهای بزرگی مانند United States و China بهشدت در تحقیق و توسعه AI، جذب استعداد و زیرساخت سرمایهگذاری میکنند و اغلب تلاشهای خود را در چارچوب رقابتی تعریف میکنند. سایر کشورها و بلوکها، از جمله European Union (که Mistral یک بازیگر کلیدی در آن است)، در تلاشند تا مسیرهای خود را ایجاد کنند و به دنبال ‘خودمختاری استراتژیک’ برای جلوگیری از وابستگی بیش از حد به هر یک از ابرقدرتها هستند. این پویایی رقابتی سرمایهگذاری را تقویت میکند اما همچنین خطر تکهتکه شدن چشمانداز فناورانه جهانی را از طریق کنترلهای صادراتی، غربالگری سرمایهگذاری و استانداردهای نظارتی متفاوت به همراه دارد.
تغییر پویاییهای قدرت: از نظر تاریخی، قدرت اقتصادی و نظامی جایگاه یک ملت را در سلسله مراتب جهانی تعیین میکرد. بهطور فزایندهای، توانمندی فناورانه، بهویژه در AI، در حال تبدیل شدن به یک ستون سوم حیاتی است. کشورهایی که در AI پیشرو هستند، مزایای قابل توجهی کسب خواهند کرد: اقتصادهایی که با بهرهوری و نوآوری مبتنی بر AI تقویت شدهاند؛ ارتشهایی که با سیستمهای خودمختار، تحلیل اطلاعات مبتنی بر AI و قابلیتهای سایبری تقویت شدهاند؛ و نفوذ بیشتر در تعیین هنجارها و استانداردهای جهانی برای حاکمیت فناوری. برعکس، کشورهایی که عقب ماندهاند، خطر کاهش قدرت نسبی خود را دارند و در نظم بینالمللی در حال تحول، به جای قانونگذار، به قانونپذیر تبدیل میشوند.
شکاف دیجیتالی در حال گسترش: در حالی که AI نوید عظیمی دارد، مزایای آن ممکن است بهطور مساوی در سطح جهانی توزیع نشود. سرمایهگذاریهای قابل توجه مورد نیاز برای ساخت اکوسیستمهای رقابتی AI، خطر ایجاد شکاف شدیدتری بین ‘دارندگان’ و ‘ندارندگان’ AI را به همراه دارد. کشورهای در حال توسعه، که اغلب فاقد سرمایه، زیرساخت و تخصص تخصصی لازم هستند، ممکن است برای مشارکت معنادار در انقلاب AI با مشکل مواجه شوند. این میتواند نابرابریهای جهانی موجود را تشدید کند، کشورهای فقیرتر را بیشتر عقب نگه دارد و بهطور بالقوه بیشتر به فناوریهای توسعهیافته و کنترلشده توسط کشورهای ثروتمندتر وابسته کند. همکاری بینالمللی و ابتکاراتی با هدف دموکراتیک کردن دسترسی به AI و ظرفیتسازی برای کاهش این خطر حیاتی هستند.
اتحادها و بلوکها در عصر AI: همانطور که ملتها در گذشته بر اساس ایدئولوژیهای سیاسی مشترک یا منافع امنیتی اتحاد تشکیل میدادند، ممکن است شاهد ظهور مشارکتهای جدیدی باشیم که حول محور توسعه و حاکمیت AI متمرکز شدهاند. کشورها ممکن است بر اساس رویکردهای مشترک به اخلاق AI، استانداردهای حریم خصوصی دادهها یا طرحهای تحقیقاتی مشترک همسو شوند. برعکس، رقابت میتواند منجر به بلوکهای رقیب شود که برای سلطه فناورانه رقابت میکنند. انتخابهای استراتژیکی که ملتها امروز در مورد توسعه AI و همکاری بینالمللی انجام میدهند، موقعیت ژئوپلیتیکی آنها را برای دهههای آینده بهطور قابل توجهی شکل خواهد داد. بنابراین، تلاش برای قابلیت AI مستقل، همانطور که توسط Mensch برجسته شده است، از محاسبات استراتژیک گستردهتری که ملتها باید در این صفحه شطرنج جدید ژئوپلیتیک انجام دهند، جداییناپذیر است.