روایت پیرامون بخش فناوری چین، که زمانی تحت سلطه سهگانه به ظاهر تزلزلناپذیر Baidu، Alibaba و Tencent - که مجموعاً با نام ‘BAT’ شناخته میشوند - بود، دستخوش تحولی عمیق شده است. برای ناظرانی که صعود اقتصادی چین را از آن روزهای پرشور دنبال کردهاند، آشکار است که چشمانداز تغییر کرده است. به ویژه Baidu، غول جستجو که زمانی سنگ بنای زندگی دیجیتال چین بود، امروز خود را در موقعیت متفاوتی مییابد و دیگر آن جایگاه رفیع را در ساختار اقتصادی کشور ندارد. این سوال بزرگ مطرح میشود: مسیر پیش روی این تایتان سابق چگونه به نظر میرسد؟ به نظر میرسد پاسخ تا حد زیادی در یک قمار پرمخاطره و دیرینه بر سر قدرت تحولآفرین هوش مصنوعی نهفته است. این جهتگیری استراتژیک بخش مهمی از یک تابلوی گستردهتر و پیچیدهتر را تشکیل میدهد که شامل بازیگران نوظهور هوش مصنوعی درگیر با تغییرات سریع، چارچوبهای نظارتی پیچیدهای که مرزهای فناوری را شکل میدهند، و فشارهای اقتصادی زیربنایی است که خود پایههای عملیات تجاری در چین را به چالش میکشد. درک سرمایهگذاری بلندپروازانه Baidu مستلزم نگاهی فراتر از سطح، کاوش در جزئیات سرمایهگذاریهای هوش مصنوعی آن و ارزیابی پتانسیل آنها برای احیای دوباره بخت و اقبال شرکت در بحبوحه رقابت شدید و پویاییهای در حال تحول بازار است.
قمار جسورانه Baidu بر سر هوش مصنوعی
آیا سرمایهگذاری پایدار و قابل توجه Baidu در هوش مصنوعی، با تأکید ویژه بر حوزه چالشبرانگیز خودروهای خودران، واقعاً میتواند به عنوان موتور رشد و احیای آینده آن عمل کند؟ این سوال اصلی است که بحثها پیرامون استراتژی این شرکت را جان میبخشد. سالهاست که Baidu منابع خود را صرف تحقیق و توسعه هوش مصنوعی کرده و خود را به عنوان پیشگام در صحنه رو به رشد هوش مصنوعی چین معرفی کرده است. پلتفرم Apollo، ابتکار منبع باز آن برای رانندگی خودران، گواهی بر این تعهد است. این پلتفرم نمایانگر یک چشمانداز جسورانه است: ایجاد اکوسیستمی برای فناوری خودران که به طور بالقوه میتواند حمل و نقل و لجستیک را متحول کند.
با این حال، این مسیر مملو از موانع است.
- موانع فنی: دستیابی به خودمختاری کامل سطح 4 یا سطح 5 همچنان یک چالش فنی عظیم است که نیازمند پیشرفت در فناوری حسگرها، قدرت پردازش و الگوریتمهای پیچیدهای است که قادر به پیمایش در محیطهای پیچیده و غیرقابل پیشبینی دنیای واقعی باشند.
- چشمانداز نظارتی: استقرار خودروهای خودران در مقیاس وسیع مستلزم چارچوبهای نظارتی روشن و حمایتی است که همه چیز را از استانداردهای ایمنی و مسئولیت گرفته تا حریم خصوصی دادهها و امنیت سایبری پوشش دهد. پیمایش در محیط نظارتی در حال تحول در چین، و به طور بالقوه در سطح بینالمللی، لایه دیگری از پیچیدگی را اضافه میکند.
- رقابت شدید: Baidu در این رقابت تنها نیست. این شرکت با رقبای داخلی سرسختی از جمله دیگر غولهای فناوری مانند Alibaba و Tencent، استارتآپهای تخصصی خودروهای خودران مانند Pony.ai و WeRide، و خودروسازان سنتی که به سرعت در حال توسعه قابلیتهای خودران خود هستند، روبرو است. بازیگران جهانی نیز سایه بلندی افکندهاند.
- سرمایهبری بالا: توسعه و استقرار فناوری خودروهای خودران فوقالعاده گران است و نیازمند سرمایهگذاری عظیم و پایدار در تحقیق و توسعه، آزمایش، نقشهبرداری و زیرساختها است. ایجاد بازدهی از این سرمایهگذاری ممکن است سالها، اگر نه دههها، طول بکشد.
فراتر از خودروهای خودران، جاهطلبیهای هوش مصنوعی Baidu به مدلهای بنیادین آن، به ویژه ERNIE Bot، پاسخ آن به پدیده جهانی مدل زبان بزرگ (LLM)، گسترش مییابد. رقابت در فضای هوش مصنوعی مولد (generative AI) چالشهای خاص خود را دارد، از جمله عملکرد مدل، تمایز، ملاحظات اخلاقی و یافتن استراتژیهای کسب درآمد قابل دوام.
موفقیت استراتژی هوش مصنوعی Baidu به توانایی آن در غلبه بر این موانع قابل توجه بستگی دارد. آیا تخصص عمیق آن در دادههای نقشهبرداری و جستجو میتواند مزیت منحصر به فردی در فضای خودروهای خودران فراهم کند؟ آیا ERNIE Bot میتواند جایگاه قابل توجهی در بازار شلوغ LLM برای خود ایجاد کند؟ تعهد دیرینه این شرکت یک پایه را فراهم میکند، اما اصطلاح “شرطبندی بزرگ” به درستی ریسکهای قابل توجهی را که در آن دخیل است، نشان میدهد. این یک قمار حساب شده بر روی آیندهای است که در آن هوش مصنوعی در صنایع نفوذ میکند و Baidu امیدوار است سرمایهگذاریهای اولیه و عمیق آن، موقعیتی را برایش فراهم کند که نه تنها مشارکت کند، بلکه رهبری کند. سفر آن یک شاخص دقیقاً تحت نظر خواهد بود که آیا غولهای فناوری تثبیت شده میتوانند با موفقیت تغییر مسیر داده و از قدرت هوش مصنوعی برای بازتعریف اهمیت آینده خود استفاده کنند.
شنهای روان: تغییر استراتژیک Baichuan
پویایی و سرعت گاه بیرحمانه تغییر در بخش هوش مصنوعی به وضوح با مسیر اخیر Baichuan Intelligence نشان داده میشود. Baichuan که در میان “ببرهای هوش مصنوعی” برجسته چین - استارتآپهایی که توجه و بودجه قابل توجهی را به خود جلب میکنند - به شمار میرود، طبق گزارشها امسال دستخوش تغییرات اساسی هم در ساختار رهبری و هم در جهتگیری استراتژیک خود شده است. این تحول بر نوسانات ذاتی در حوزهای تأکید میکند که در آن پیشرفتهای فناوری، تقاضاهای بازار و فشارهای نظارتی با هم تلاقی میکنند تا چشماندازی دائماً در حال تغییر ایجاد کنند.
در حالی که جزئیات دقیق تعدیلات داخلی Baichuan ممکن است به طور کامل عمومی نباشد، چنین تغییراتی اغلب نشاندهنده روندهای گستردهتر صنعت و چالشهایی است که استارتآپهای هوش مصنوعی با آن روبرو هستند:
- از مدلهای بنیادین به تمرکز بر کاربرد: رقابت اولیه اغلب شامل ساخت مدلهای بنیادین بزرگ و قدرتمند است. با این حال، هزینه هنگفت و رقابت در این زمینه ممکن است شرکتها را به سمت توسعه برنامههای کاربردی تخصصیتر متناسب با صنایع یا موارد استفاده خاص سوق دهد، جایی که تمایز و کسب درآمد ممکن است واضحتر باشد. تغییرات Baichuan میتواند منعکسکننده چنین اصلاح استراتژیکی باشد، حرکت از قابلیتهای عمومی به راهحلهای هدفمند.
- واقعیتهای بازار و فشارهای تأمین مالی: چرخه هیجان پیرامون هوش مصنوعی میتواند منجر به انتظارات متورم شود. با بلوغ بازارها، استارتآپها با فشار فزایندهای برای نشان دادن مدلهای تجاری قابل دوام و مسیرهایی به سوی سودآوری روبرو میشوند. تغییرات استراتژیک ممکن است برای همسویی با انتظارات سرمایهگذاران، تضمین دورهای بعدی تأمین مالی، یا سازگاری با فضای اقتصادی چالشبرانگیزتر ضروری باشد. تغییرات رهبری اغلب میتواند با این تعدیلات همراه باشد و تخصص یا دیدگاههای جدیدی را که برای مرحله بعدی رشد ضروری تلقی میشود، به ارمغان بیاورد.
- پیمایش در محیط نظارتی: همانطور که دولتها در سراسر جهان، از جمله Beijing، مقرراتی را برای توسعه و استقرار هوش مصنوعی تدوین میکنند، شرکتها باید استراتژیهای خود را تطبیق دهند. ممکن است تغییراتی برای انطباق با قوانین جدید مربوط به استفاده از دادهها، شفافیت الگوریتمی یا محدودیتهای کاربردی خاص لازم باشد. این جنبه نظارتی لایه دیگری از پیچیدگی را اضافه میکند که مستلزم چابکی استراتژیک است.
- فلاتهای فناوری یا پیشرفتهای ناگهانی: پیشرفت در هوش مصنوعی همیشه خطی نیست. شرکتها ممکن است استراتژی خود را بر اساس فلاتهای درک شده در برخی زمینههای تحقیقاتی تنظیم کنند یا برعکس، به سرعت برای بهرهبرداری از پیشرفتهای غیرمنتظره، چه توسط خودشان و چه آنهایی که در جای دیگری در این زمینه پدیدار میشوند، تغییر مسیر دهند.
تغییر مسیر گزارش شده Baichuan به عنوان نمونه کوچکی از تکامل سریع صنعت گستردهتر هوش مصنوعی عمل میکند. استارتآپها باید دائماً موقعیت رقابتی، برتری فناوری و تناسب بازار خود را دوباره ارزیابی کنند. توانایی انطباق، اتخاذ تصمیمات استراتژیک دشوار و بازنگری بالقوه ساختارهای رهبری برای بقا و موفقیت حیاتی است. مشاهده نحوه پیمایش شرکتهایی مانند Baichuan در این آبهای متلاطم، بینشهای ارزشمندی را در مورد لبه پیشرو توسعه هوش مصنوعی در چین و فشارهای شدیدی که آینده این فناوری تحولآفرین را شکل میدهد، ارائه میدهد. سفر آنها تعادل ظریف بین اهداف بلندپروازانه فناوری و الزامات عملگرایانه ساخت یک تجارت پایدار در یک عرصه جهانی بسیار رقابتی و به سرعت در حال تغییر را برجسته میکند.
گشودن تار و پود نظارتی: نقش پکن در رونق هوش مصنوعی
توسعه و استقرار هوش مصنوعی در خلاء اتفاق نمیافتد. در چین، دولت نقش مهم و چندوجهی در شکل دادن به مسیر صنعت هوش مصنوعی ایفا میکند. درک رویکرد Beijing به مقررات برای درک فرصتها و محدودیتهایی که شرکتهایی مانند Baidu و Baichuan با آن روبرو هستند، حیاتی است. بینشهای ناظرانی مانند Jeremy Daum، عضو ارشد مرکز Paul Tsai China در دانشکده حقوق Yale و بنیانگذار China Law Translate، مکانیسمها و فلسفههای زیربنای استراتژی نظارتی چین را روشن میکند و اغلب آن را با رویکردهای مشاهده شده در غرب، به ویژه ایالات متحده (U.S.) مقایسه میکند.
کنترل Beijing بر صنعت هوش مصنوعی به طرق مختلفی آشکار میشود:
- برنامهریزی از بالا به پایین و سیاست صنعتی: چین به صراحت هوش مصنوعی را به عنوان یک اولویت استراتژیک در برنامههای توسعه ملی شناسایی کرده است. این شامل تعیین اهداف بلندپروازانه، هدایت بودجه دولتی به سمت حوزههای تحقیقاتی کلیدی و شرکتها، و پرورش قهرمانان ملی است. این رویکرد از بالا به پایین با هدف تسریع توسعه و دستیابی به رهبری جهانی در حوزههای خاص هوش مصنوعی انجام میشود.
- صدور مجوز و ثبت الگوریتم: چین مقرراتی را اجرا کرده است که شرکتها را ملزم به ثبت الگوریتمهای خود، به ویژه آنهایی که در سیستمهای توصیه و هوش مصنوعی مولد استفاده میشوند، میکند. این امر به مقامات امکان مشاهده نحوه عملکرد این سیستمها را میدهد و امکان نظارت بر تولید محتوا و تأثیرات اجتماعی بالقوه را فراهم میکند. اخذ مجوزهای لازم میتواند پیششرط استقرار برخی خدمات هوش مصنوعی باشد.
- چارچوبهای حاکمیت داده: با درک اینکه دادهها خون حیات هوش مصنوعی هستند، چین قوانین جامع حفاظت از دادهها، مانند قانون حفاظت از اطلاعات شخصی (PIPL) و قانون امنیت دادهها (DSL) را وضع کرده است. در حالی که هدف این مقررات حفاظت از حریم خصوصی شهروندان و امنیت ملی است، آنها همچنین نحوه جمعآوری، ذخیره، پردازش و انتقال دادهها توسط شرکتها را دیکته میکنند، که به طور قابل توجهی بر آموزش و استقرار مدل هوش مصنوعی تأثیر میگذارد، به ویژه برای شرکتهایی که عملیات بینالمللی دارند.
- تعیین دستورالعملها و استانداردهای اخلاقی: دولت دستورالعملهایی را صادر کرده است که به ملاحظات اخلاقی در هوش مصنوعی میپردازد و حوزههایی مانند انصاف، شفافیت، پاسخگویی و جلوگیری از سوء استفاده را پوشش میدهد. در حالی که گاهی اوقات به عنوان دستورالعمل قاببندی میشوند، اینها اغلب نشاندهنده قصد نظارتی هستند و میتوانند بر رفتار شرکتها و طراحی محصول تأثیر بگذارند.
مقایسه این با رویکرد U.S.، چندین تفاوت را آشکار میکند. سیستم U.S. تمایل دارد پراکندهتر باشد و بیشتر به مقررات بخشی موجود و حقوق عرفی تکیه کند، با بحثهای مداوم در مورد نیاز به قوانین جامع فدرال هوش مصنوعی. در حالی که آژانسهای U.S. فعالتر میشوند، رویکرد کلی اغلب به عنوان بیشتر بازارمحور و از پایین به بالا توصیف میشود، با مداخله مستقیم دولتی کمتر در هدایت توسعه صنعتی در مقایسه با استراتژی ملی صریح چین.
رویکرد نظارتی چین یک شمشیر دولبه است. از یک سو، استراتژی هماهنگ و دولتی میتواند به طور بالقوه استقرار هوش مصنوعی در بخشهای اولویتدار را تسریع کرده و همسویی با اهداف ملی را تضمین کند. از سوی دیگر، کنترلهای سختگیرانه، به ویژه در مورد دادهها و الگوریتمها، به طور بالقوه میتواند نوآوری را خفه کند، بار انطباق را برای شرکتها افزایش دهد و موانعی برای ورود ایجاد کند. حماسه جاری پیرامون TikTok، متعلق به ByteDance مستقر در چین، تعامل پیچیده فناوری، حریم خصوصی دادهها، نگرانیهای امنیت ملی و تنشهای ژئوپلیتیکی ناشی از فلسفههای نظارتی متفاوت و ماهیت جهانی پلتفرمهای دیجیتال را نشان میدهد. پیمایش در این شبکه نظارتی پیچیده یک چالش حیاتی برای هر نهادی است که در اکوسیستم هوش مصنوعی چین دخیل است.
شکاف در بنیادها: وضعیت مالی دولتهای محلی و فضای کسبوکار
در حالی که مرزهای فناوری هوش مصنوعی سرفصل خبرها را به خود اختصاص میدهند، سلامت اقتصادی زیربنایی و محیط اداری در چین به طور قابل توجهی بر مسیر همه کسبوکارها، از جمله شرکتهای فناوری نوآور، تأثیر میگذارد. یک روند نگرانکننده که توسط ناظران برجسته شده است، مربوط به فشارهای مالی فزاینده بر دولتهای محلی چین و پیامدهای بالقوه پاییندستی آن برای فضای کسبوکار است. برخی تحلیلها نشان میدهد که استرس مالی برخی مقامات محلی را مجبور به اتخاذ شیوههایی مضر برای اعتماد کسبوکار میکند، که گاهی اوقات به صورت استعاری به عنوان ‘ماهیگیری در اعماق دریا’ توصیف میشود - اساساً، توسل به اقدامات تهاجمی برای استخراج درآمد از بخش خصوصی.
ریشههای این مسئله پیچیده است:
- وابستگی مالی: بسیاری از دولتهای محلی از لحاظ تاریخی به شدت به فروش زمین به توسعهدهندگان برای تأمین مالی عملیات و پروژههای زیربنایی خود متکی بودند. با سرد شدن بازار املاک و مستغلات و هدف قرار دادن سیاستهای دولت مرکزی برای مهار سفتهبازی در املاک، این جریان درآمدی حیاتی به طور قابل توجهی کاهش یافته است.
- دستورات بدون بودجه: دولتهای محلی اغلب موظف به اجرای سیاستهای ملی و ارائه خدمات عمومی (مراقبتهای بهداشتی، آموزش، نگهداری زیرساختها) هستند بدون اینکه همیشه بودجه متناسبی از دولت مرکزی دریافت کنند، که منجر به کسری بودجه ساختاری میشود.
- بارهای بدهی: سالها هزینه زیرساختها، که اغلب از طریق وسایل نقلیه تأمین مالی دولت محلی (LGFVs) تأمین مالی میشود، منجر به انباشت بدهی قابل توجهی شده است که فشار بیشتری بر خزانههای محلی وارد میکند.
در مواجهه با این فشارها، برخی مقامات محلی ممکن است وسوسه شوند یا مجبور شوند به دنبال منابع درآمدی جایگزین باشند، که به طور بالقوه منجر به اقداماتی میشود که محیط کسبوکار را تضعیف میکند:
- جریمهها و مجازاتهای خودسرانه: کسبوکارها ممکن است با افزایش نظارت و اعمال جریمهها یا مجازاتهایی روبرو شوند که به نظر نامتناسب یا بر اساس تفاسیر مبهم از مقررات است.
- افزایش عوارض و هزینهها: ممکن است هزینهها یا ‘مشارکتهای’ جدیدی از شرکتها درخواست شود که مرز بین مالیات قانونی و خواستههای شبه اخاذی را محو میکند.
- تأخیر در پرداختها و تأییدیهها: دولتهایی که با مشکلات نقدینگی دست و پنجه نرم میکنند ممکن است پرداختهای بدهکار به پیمانکاران خصوصی را به تأخیر بیندازند یا تأییدیههای اداری ضروری را کند کنند و مانع عملیات تجاری شوند.
این پدیده به چیزی اشاره دارد که برخی تحلیلگران آن را انگیزههای انحرافی در سیستم توصیف میکنند. هنگامی که مقامات محلی با فشار شدیدی برای رسیدن به اهداف مالی یا مدیریت بدهی با کاهش منابع درآمدی سنتی روبرو میشوند، تمرکز آنها میتواند از پرورش رشد اقتصادی بلندمدت به استخراج درآمد کوتاهمدت تغییر کند. چنین محیطی اعتماد و پیشبینیپذیری را، که عناصر کلیدی برای سرمایهگذاری و گسترش کسبوکار هستند، از بین میبرد.
استدلال این است که بهبود واقعی و پایدار در اعتماد کسبوکار - که برای سلامت کلی اقتصادی چین ضروری است - به چیزی بیش از اعلامیههای سیاستی نیاز دارد. این امر مستلزم پرداختن به این مسائل ساختاری زیربنایی و اصلاح ساختارهای انگیزشی است که در حاکمیت محلی حاکم است. تا زمانی که Beijing به علل ریشهای استرس مالی محلی رسیدگی نکند و محیط عملیاتی قابل پیشبینیتر، منصفانهتر و شفافتری را تضمین نکند، کسبوکارها ممکن است در تعهد سرمایه و گسترش عملیات، صرف نظر از فرصتهای موجود در بخشهایی مانند هوش مصنوعی، مردد باقی بمانند. این پسزمینه اقتصادی چالشبرانگیز داخلی، بخش حیاتی و اغلب نادیده گرفته شده از واقعیت پیچیدهای است که شرکتها در پیمایش آینده چین با آن روبرو هستند.
فرار از مقایسهها: چرا مسیر چین با گذشته ژاپن متفاوت است
در بحبوحه بحثها در مورد چالشهای اقتصادی کنونی چین - کاهش رشد، فشارهای جمعیتی و مسائل قابل توجه در بخش املاک و مستغلات - اغلب مقایسههایی با تجربه ژاپن (Japan) در طول “دهههای از دست رفته” آن که از دهه 1990 شروع شد، انجام میشود. اصطلاح “ژاپنی شدن” (Japanification) به اختصار برای آینده بالقوه رکود طولانی مدت، تورم منفی و مبارزه برای غلبه بر عواقب ترکیدن حباب دارایی تبدیل شده است. با این حال، یک استدلال متقابل قانعکننده نشان میدهد که در حالی که چین با موانع غیرقابل انکاری روبرو است، مقایسه مستقیم با ژاپن دهه 1990 بیش از حد سادهانگارانه و به طور بالقوه برای درک وضعیت منحصر به فرد چین و تدوین پاسخهای سیاستی مؤثر، گمراهکننده است.
چندین تفاوت کلیدی چین معاصر را از ژاپن سه دهه پیش متمایز میکند:
- مرحله توسعه: در دهه 1990، ژاپن قبلاً یک کشور با درآمد بالا و کاملاً صنعتی بود که در مرز فناوری فعالیت میکرد. چین، علیرغم پیشرفت سریع خود، همچنان یک کشور با درآمد متوسط به بالا با فضای قابل توجهی برای رشد جبرانی (catch-up growth)، شهرنشینی مداوم و پتانسیل افزایش بهرهوری از طریق پذیرش فناوری و ارتقاء صنعتی است. ساختار اقتصادی و محرکهای رشد بالقوه آن اساساً متفاوت است.
- ظرفیت دولتی و ابزارهای سیاستی: دولت چین درجهای از کنترل بر اقتصاد و سیستم مالی را در اختیار دارد که بسیار فراتر از ژاپن در دهه 1990 است. Beijing طیف وسیعتری از اهرمهای سیاستی - مالی، پولی و اداری - را در اختیار دارد که میتواند برای مدیریت رکود اقتصادی، بازسازی بدهی و هدایت سرمایهگذاری به کار گیرد، البته با درجات مختلف اثربخشی و عوارض جانبی بالقوه.
- سیستم سیاسی: سیستم سیاسی متمرکز و تک حزبی در چین امکان اجرای قاطع (اگرچه نه همیشه بهینه) سیاستها را فراهم میکند، که در تضاد شدید با سیستم دموکراتیک ژاپن است که در اجرای اصلاحات سریع و جامع در طول بحران خود با چالشهای سیاسی روبرو بود.
- پویایی فناوری: در حالی که ژاپن یک رهبر فناوری بود، چین امروز عمیقاً در شبکههای نوآوری جهانی ادغام شده است و دارای یک بخش فناوری پر جنب و جوش، البته با چالشهایی روبرو (همانطور که با تحولات جاری در هوش مصنوعی نشان داده شده است) است. این پویایی مسیرهای بالقوهای را برای رشد آینده ارائه میدهد که در اقتصاد بالغ ژاپن کمتر آشکار بود.
- جمعیتشناسی: در حالی که هر دو کشور با چالشهای جمعیتی روبرو هستند، زمانبندی و زمینه متفاوت است. گذار جمعیتی چین در مرحله اولیه توسعه اقتصادی نسبت به ژاپن رخ میدهد.
طرفداران این دیدگاه استدلال میکنند که تمرکز بیش از حد بر روایت “ژاپنی شدن” خطر تشخیص نادرست مشکلات چین و نادیده گرفتن عوامل خاصی را که مسیر اقتصادی آن را شکل میدهند، به همراه دارد. چالشهای چین منحصر به فرد هستند و از مدل توسعه خاص آن، مقیاس اقتصاد آن، ساختار بدهی خاص آن (سنگین بر بدهی شرکتها و دولتهای محلی) و رابطه پیچیده آن با اقتصاد جهانی ناشی میشوند. در حالی که میتوان از تجربه ژاپن در مورد خطرات حبابهای دارایی و مشکلات مدیریت فشارهای تورم منفی درس گرفت، به کار بردن این برچسب به طور کلی تمایزات حیاتی را نادیده میگیرد. تدوین راهحلهای مؤثر برای مشکلات اقتصادی چین مستلزم درک دقیقی از شرایط خاص آن است، نه تکیه بر قیاسهای تاریخی که ممکن است بیش از آنکه روشن کنند، مبهم سازند. مسیر پیش روی چین مسیر خودش خواهد بود که توسط اقتصاد سیاسی متمایز آن و انتخابهای سیاستی که در Beijing اتخاذ میشود، شکل میگیرد.