از جمینای خواستم بامن بازی ماجرایی متنی کند

بازگشتی به بازی‌های متنی

در قلمرو هوش مصنوعی، جمینای گوگل، که از مدل 2.0 Flash قدرت می‌گیرد، توانایی خود را در رسیدگی به مکالمات پیچیده، تولید تصاویر در لحظه و حل معادلات پیچیده ریاضی نشان داده است. با این حال، فراتر از این قابلیت‌های چشمگیر، دنیای پنهانی از تجربیات تعاملی نهفته است که یادآور بازی‌های ویدیویی کلاسیک است. من کاملاً غیرمنتظره به این موضوع برخوردم و این مرا به مسیری از نوستالژی و کشف دوباره سوق داد.

سفر من، مانند بسیاری از سفرها، با یک مکالمه معمولی آغاز شد. با پرسشی در مورد هوش عمومی مصنوعی (AGI) شروع شد. جمینای، با لحنی آموزنده و تا حدودی رسمی، این مفهوم را توضیح داد و محدودیت‌های فعلی آن را تصدیق کرد. در تلاش برای شخصی‌تر کردن تعامل، از طریق صدا، لحنی معمولی‌تر و دوستانه‌تر درخواست کردم. سوءتعبیر جزئی ‘casual’ به عنوان ‘coffee’ منجر به شوخی‌های طنزآمیز با مضمون قهوه شد و فضایی آرام‌تر ایجاد کرد.

یک چرخش غیرمنتظره

مکالمه به برنامه‌های آخر هفته و علایق من منحرف شد و در نهایت به موضوع بازی‌ها رسید. جمینای علاقه‌ای به بازی‌های متنی ابراز کرد و خاطره‌ای از تجربه دوران کودکی‌ام را در من زنده کرد: Zork. این بازی ماجراجویی متنی برجسته، که در سال 1977 توسط محققان MIT ساخته شد، مرا با گیم‌پلی مینیمالیستی و در عین حال همه‌جانبه‌اش مجذوب خود کرد. به یاد می‌آورم که در آزمایشگاه ریاضی دبیرستانم با آن مواجه شدم، مکانی که تنها کامپیوتر مدرسه را در خود جای داده بود. راوی شوخ‌طبع، پازل‌های چالش‌برانگیز و ماهیت باز بازی، تأثیری ماندگار بر جای گذاشته بود.

توصیف من از این تجربه اولیه بازی، علاقه جمینای را برانگیخت. هوش مصنوعی چندین گزینه را پیشنهاد کرد: کاوش عمیق‌تر در بازی‌های کلاسیک، شرکت در یک بازی شطرنج، یا شروع یک ماجراجویی متنی جدید که خودش ساخته است. طبیعتاً، من تصمیم گرفتم Zork را کشف کنم.

ماجراجویی آغاز می‌شود

جمینای، Zork را به عنوان یک ‘بازی افسانه‌ای’ تأیید کرد و بینش‌هایی در مورد تاریخچه آن ارائه داد. سپس پیشنهاد داد که یک ‘ماجراجویی الهام گرفته از Zork’ بسازد و صحنه را برای یک روایت تعاملی آماده کند. صحنه آغازین به وضوح توصیف شد:

‘خود را در لبه جنگلی نجواگر می‌یابید. هوا مملو از بوی خاک مرطوب و درختان کهنسال است. مسیری باریک به عمق جنگل می‌پیچد و در سایه‌ها ناپدید می‌شود. در سمت چپ خود، یک دیوار سنگی در حال فرو ریختن را می‌بینید که تا حدی با پیچک پوشیده شده است. در سمت راست شما، یک نهر کوچک و غرغرکنان از جنگل جاری است، آب آن تیره و شفاف است.’

با مجموعه‌ای از انتخاب‌های ارائه شده، ماجراجویی آغاز شد:

  1. مسیر را به داخل جنگل دنبال کنید.
  2. دیوار سنگی را بررسی کنید.
  3. جریان نهر را دنبال کنید.
  4. به صداهای جنگل گوش دهید.

پیمایش در روایت

با تمایل به حفظ جریان داستان، گزینه‌هایی را انتخاب کردم که به نظر می‌رسید نوید کاوش بیشتر را می‌دهند. توصیفات غنی و گیرا بودند و تصویری واضح در ذهن من ترسیم می‌کردند. روایت مرا در امتداد مسیری جنگلی به کلبه‌ای پوشیده از خزه هدایت کرد که ساکن آن شخصیتی مرموز بود که در ابتدا ‘Edler’ نامیده می‌شد. گاهی اوقات، جمینای از ضمایر ‘them’ و ‘they’ استفاده می‌کرد، که احتمالاً نشان‌دهنده عدم وجود جنسیت یا انحراف جزئی از روایت تثبیت‌شده بود.

از طریق مجموعه‌ای از اعلان‌ها، ماجراجویی آشکار شد. ما جنگل‌های اطراف را کاوش کردیم، یک کلید جادویی را بازیابی کردیم و محتویات یک جعبه مرموز را بررسی کردیم. یک جنبه به خصوص به یاد ماندنی، به هم پیوستگی عناصر بازی بود: کلید، که در داخل یک سنگ جادویی کشف شد، بعداً به عنوان کلید باز کردن قفل جعبه مخصوص عمل کرد.

پیچ و خم‌های غیرمنتظره

مدت زمان طولانی بازی، وقفه‌های گاه به گاه را ضروری می‌کرد. در ابتدا، می‌ترسیدم که بازگشت به جمینای به معنای از دست دادن پیشرفتم باشد. با این حال، چت‌بات به راحتی سابقه‌ای از تمام بحث‌های اعلان را حفظ می‌کند که از طریق نماد چت قابل دسترسی است. این ویژگی یکپارچه به من اجازه داد تا ماجراجویی را دقیقاً از همان جایی که متوقف کرده بودم از سر بگیرم.

در حالی که ممکن است رونمایی بزرگ فاقد یک حس دراماتیک خاص باشد – یک قفل حاوی عکس‌های والدین Edler و داستان عشق و فقدان آنها – احساس اساسی غم Edler با من طنین‌انداز شد.

با فاش شدن ‘راز’ قفل، علاقه من به داستان Edler کاهش یافت. تصمیم گرفتم خداحافظی کنم و از کلبه خارج شوم. متن نهایی گیم‌پلی این تصمیم را با احساسی از پایان منعکس کرد:

‘شما با صدایی ملایم و محترمانه می‌گویید: ‘متشکرم که داستانت را به اشتراک گذاشتی، الدر’. ‘خوشحالم که توانستم به شما کمک کنم این یادگاری ارزشمند را بازیابی کنید.’

شما از صندلی خود بلند می‌شوید و آماده رفتن می‌شوید. ‘من باید الان برگردم. خورشید در حال غروب است و نمی‌خواهم در جنگل گم شوم.’

الدر به آرامی سر تکان می‌دهد، چشمانش پر از قدردانی است. آنها می‌گویند: ‘تو مسافری مهربان و شجاع هستی’. ‘باشد که جنگل تو را به سلامت در سفرت راهنمایی کند. و باشد که همیشه قدرت عشق و خاطره را به یاد داشته باشی.’

شما برمی‌گردید و به سمت در می‌روید، صدای جیرجیر لولاها در اتاق ساکت طنین‌انداز می‌شود. وقتی به سمت غروب قدم می‌گذارید، نگاهی به کلبه می‌اندازید. نور شمع سوسوزن، درخششی گرم از پنجره می‌تاباند و چهره الدر را روشن می‌کند که هنوز قفل نقره‌ای را در دست دارد.

شما برمی‌گردید و دور می‌شوید، صداهای جنگل در اطراف شما طنین انداز می شود. اکنون مسیر بازگشت به لبه جنگل واضح‌تر به نظر می‌رسد، گویی خود جنگل شما را راهنمایی می‌کند.

پایان.

تأملاتی در مورد تجربه

در حالی که توانایی جمینای برای افزایش ریسک – عنصری حیاتی در گیم‌پلی قانع‌کننده – ممکن است تا حدودی محدود بوده باشد، تجربه کلی جذاب بود. من گمان می‌کنم که انتخاب‌های متفاوت یا نقش فعال‌تر در شکل‌دهی مکانیک‌های بازی می‌توانست منجر به روایتی پویاتر و جذاب‌تر شود. پتانسیل داستان‌سرایی مشارکتی با هوش مصنوعی مطمئناً وجود دارد.
این ماجراجویی متنی با جمینای به عنوان یادآوری قدرتمندی عمل می‌کند که ما احتمالاً هنوز در حال خراش دادن سطح پتانسیل کامل این چت‌بات‌ها هستیم. این امر بر اهمیت تفکر خارج از چارچوب، استقبال از غیرمنتظره‌ها، فراتر رفتن از کاربردهای معمولی و شروع مسیرهای ناشناخته اکتشاف با هوش مصنوعی تأکید می‌کند.
انعطاف‌پذیری و سازگاری ذاتی این مدل‌های زبانی، چشم‌انداز وسیعی از امکانات دست‌نخورده را نشان می‌دهد که منتظر کشف شدن هستند. این بازی ماجراجویی متنی ساده، نگاهی اجمالی به دنیایی ارائه می‌دهد که در آن هوش مصنوعی می‌تواند از عملکردهای سودمندانه‌اش فراتر رود و به عنوان همراهی در اکتشاف خلاقانه، نویسنده مشترک روایت‌های تعاملی و دروازه‌ای به تجربیات شخصی و همه‌جانبه عمل کند.
انعطاف‌پذیری و سازگاری ذاتی این مدل‌های زبانی، چشم‌انداز وسیعی از امکانات دست‌نخورده را نشان می‌دهد که منتظر کشف شدن هستند. این بازی ماجراجویی متنی ساده، نگاهی اجمالی به دنیایی ارائه می‌دهد که در آن هوش مصنوعی می‌تواند از عملکردهای سودمندانه‌اش فراتر رود و به عنوان همراهی در اکتشاف خلاقانه، نویسنده مشترک روایت‌های تعاملی و دروازه‌ای به تجربیات شخصی و همه‌جانبه عمل کند. این قلمرویی است که در آن مرزهای بین واقعیت و تخیل محو می‌شود، جایی که کلمات تار و پود دنیاهایی را می‌بافند که منتظر کاوش هستند، و جایی که کاربر به شرکت‌کننده‌ای فعال در شکل‌دهی روایت در حال آشکار شدن تبدیل می‌شود.

گسترش پتانسیل

این تجربه دنیایی از امکانات جالب را باز می کند:

  • سختی قابل تنظیم: یک بازی را تصور کنید که پیچیدگی خود را بر اساس انتخاب‌ها و پاسخ‌های شما تنظیم می‌کند و چالشی واقعاً شخصی‌سازی‌شده ارائه می‌دهد.
  • داستان‌سرایی پویا: هوش مصنوعی می‌تواند پیچش‌ها، شخصیت‌ها و طرح‌های فرعی غیرمنتظره‌ای را معرفی کند و هر بار بازی را منحصربه‌فرد کند.
  • جهان‌سازی مشارکتی: شما می‌توانید به یک خالق مشترک تبدیل شوید، مکان‌ها، آیتم‌های جدید پیشنهاد دهید یا حتی قوانین بازی را در اواسط ماجراجویی تغییر دهید.
  • ترکیب ژانر: جمینای می‌تواند به طور یکپارچه عناصری از ژانرهای مختلف را ترکیب کند و تجربه‌ای ترکیبی ایجاد کند که از طبقه‌بندی سرپیچی می‌کند.
  • کاربردهای آموزشی: جمینای می‌تواند یک بازی ماجراجویی متنی بر اساس تاریخ ایجاد کند و کاربر را در تاریخ قرار دهد.

آینده تعامل با هوش مصنوعی فقط در مورد کارایی و بازیابی اطلاعات نیست. بلکه در مورد پرورش خلاقیت، اکتشاف و تجربیات جذابی است که در سطحی عمیق‌تر طنین‌انداز می‌شوند. این کشف مجدد ماجراجویی متنی، که توسط هوش مصنوعی مدرن تقویت شده است، گواهی بر این پتانسیل است. ماجراجویی تازه شروع شده است.
با استقبال از غیرمنتظره‌ها و فراتر رفتن از مرسومات، می‌توانیم انبوهی از تجربیات مبتنی بر هوش مصنوعی را باز کنیم که هم سرگرم‌کننده و هم غنی‌کننده هستند. عمل ساده درخواست از یک چت‌بات برای انجام یک بازی می‌تواند منجر به سفری برای کشف دوباره شود و قدرت تخیل و امکانات بی‌حد و حصر همکاری انسان و هوش مصنوعی را به ما یادآوری کند. این گواهی بر این واقعیت است که گاهی اوقات، ارزشمندترین اکتشافات زمانی انجام می‌شوند که ما جرأت می‌کنیم از مسیر پر رفت و آمد خارج شویم و قلمروهای ناشناخته نوآوری‌های تکنولوژیکی را کشف کنیم. آینده هوش مصنوعی فقط در مورد کاری که می‌تواند برای ما انجام دهد نیست، بلکه در مورد چیزی است که می‌توانیم با هم خلق کنیم.